سلام

این چند وقت که نبودم کلی اتفاق افتاده که اکثرشون عالی و بعضی هاشون هم میتونست بهتر باشه laugh

سفر رفتم. 

کتاب چگونه شخصیت سالمتر بیابیم رو تموم کردم.

خانواده دوست پسر خواهرم اومدن برای آشنایی که بعدا بیان خواستگاری.

سرما خوردم که البته رو به بهبوده.

کتاب مدیریت زمانِ برایان تریسی رو شروع کردم.

کتاب دوم هری پاتر رو شروع کردم ( به انگلیسی )

فوتبال ها شروع شد و کلی حرص خوردم

و یه عالمه اتفاق دیگه

 

خب از سفر شروع کنم که رفتیم یه منطقه ای در کلاردشت به نام فلامک.

قرار گذاشته بودیم سه صبح راه بیوفتیم که به ترافیک نخوریم و قرار هم این بود که برای صبحانه کله پاچه بخوریم، سه که بیدار نشدیم :)) بجاش نزدیکای چهار از خونه اومدیم بیرون و حالاااا بگرد دنبال کله پاچه ای، همشون یا نون نداشتن، یا هنوز سرو نمیکردن، یا تعطیل بودن :)) آخر سر یه جا پیدا شد که تمام موارد رو داشت ولی انقدررر سرش شلوغ بود که یکم دیر سرویس میداد، خلاصه تا صبحانه بخوریم و راه بیوفتیم نزدیکای پنچ و نیم شده بود و دلتون نخواد جاده چالوس هم شلوووووغ اصن نگم برات. وسط راه انقدررر هردومون خوابمون میومد که زدیم کنار خوابیدیم تا حدودای هفت که راه افتادیم ولی من همچنان چرت میزدم تو راه

رسیدیم تو جاده هزار چم و رستورانش، جفتی یه نگاه به همدیگه کردیم گفتیم بریم صبحانه بخوریم؟ که موافقت کردیم و نگه داشتیم و دوباره صبحانه خوردیم، هراز چم رو خیلی دوست دارم صبحانه هاش خیلی بهم میچسبه و تازه بعد از اونجا و خوردن چای بود که چشمامون باز شد ولی خب ترافیک همچنان وجود داشت ولی جوری نبود که خیلی اذیتمون کنه، مسیر جاده چالوس دیگه گفتن نداره فوق العاده ست و من چه تو ترافیک بمونم و چه نمونم ازش بطور کامل لذت میبرم. از اونجایی که یه دوربین حرفه ای جدید هم داشتم کلی عکس گرفتم توی راه. خلاصه رفتیم و رفتیم تا رسیدیم مرزن آباد، تصمیم داشتیم بریم نمک آبرود که بریم برای تله کابین و پل معلق و زیپ لاین، ساعت حدودا 11 و نیم بود که به سیامک گفتم نمیرسیم برگردیم چونکه فلامک باید ساعت 1 خونه رو تحویل میگرفتیم پس برنامه رو عوض کردیم و گفتیم بریم سمت دریاچه ولشت. دریاچه یک مسیر کاااااااااملا خالی و بد داشت بدون هیچگونه تابلوی راهنمایی کلا دو تا تابلو بیشتر نبود که نشون بده دریاچه کدوم وره، جاده ش طوری بود که اگه ماشین آفرود میداشتیم به راحتی مسیر رو طی میکردیم ولی خب برای ماشین سواری یکم سخت بود جاده، خلاصه رسیدیم به دریاچه و از هوای خوب اونجا کلی استفاده کردیم و لذت بردیم و عکس گرفتیم بعدش هم برگشتیم به سمت فلامک.

فلامک تقریبا میشه گفت روی قله کوه هستش و جاده فلامک بسیار بسیار زیبا بود و اون مه های درون جنگل خیلی محسور کننده

اما خونه ای که اونجا گرفته بودیم بسیار کثیف بود و اصلا داخل خونه رو دوست نداشتم، اگه مثلا برای کمپینگ رفته بودیم اونجا خیلی بیشتر خوش میگذشت

با اینکه طبیعتش عالی و فوق العاده بود ولی اون ساخت و ساز متاسفانه خراب کرده بود دیگه . ولی اونقدری بالا بودیم که به دریاچه ولشت کامل اشراف داشتیم، هوا م بود و کلا تو مه بودیم، نزدیک پنج تا سگ هم داشتن ماشالا یکی از یکی خوشگل تر و باهوش مثلا گاو ها میومدن گل کاری های اونجا رو میخوردن بعد صاحب سگ ها صداشون میکرد و بهشون میگفت برید بیرونش کنید، همشون باهم یه جوری گاو بیچاره رو فراری میدادن که مرده بودیم ما از خنده.

یه روز هم رفتیم یه دور تو طبیعت اونجا زدیم و از یه قسمت رفتیم داخل جنگلش که خیلی خوشگل و بکر بود و جون میداد یه چادر برپا کنی و بری واسه خودت، روی یکی از درخت ها یک قارچ بسیاااااااااااااار بزرگ دیدم که در ادامه حتما عکسش رو به همراه چند تا عکس دیگه خواهم گذاشت.

 

برگشتنه هم چونکه نمک آبرود تو برناممون بود رفتیم اونجا و با خودمون میگفتیم امروز که شنبه ست حتما خلوت تره و میشه رفت بالا، تو عوارضی راه بودیم که آقای متصدی به سیامک گفت ماشینتون چشم آدم رو میزنه : )))) ( رنگ ماشین ما نارنجی متالیکه )

خلاصه رفتیم نمک آبرود و با بدبختی جای پارک پیدا کردیم و گفتیم اول بریم از سرویس بهداشتی استفاده کنیم بعدش بریم بلیط بگیریم برای بالا . چشمتون روز بد نبینه آنچناااااااااااااااااااااااااااان صفی بود برای هر دو تله کابین که اصن برگ ریزون. هرکدوم نزدیک به یک ساعت و نیم قشنگ زمان میبرد تا برسی سر صف و سوار کابین بشی. با یه براورد ساده حساب کردیم تا ما بخوایم سوار بشیم بریم بالا و یکمم اونجا بمونیم و خب قطعا پل معلق و زیپ لاینش هم باید صف باشه نزدیک به ساعت 7 تازه میرسیم بیایم پایین و اون موقع برای برگشت دیگه خیلی دیر میشد و نتیجه این شد که بیخیال شدیم و برگشتیم. 

برگشتنه تو عوارضی دقیقا همون آقایی که گفته بود ماشینتون چشم رو میزنه اومده بود تو این لاین و تا ما رو دید گفت عه چرا انقدر زود دارید برمیگردید :))

برگشتنه هم نگم براتون که از ساعت دو که رسیدیم مرزن آباد تو ترافیک بودیم تا نزدیک های تونل دوم که جاده رو یک طرفه کردن به سمت تهران.

با تمامی این اوصاف خیلی بهمون خوش گذشت و دوست نداشتم برگردم حقیقتا و منتظر یه فرصت مناسب دیگه ام که بریم دوباره.

حجم عکس ها رو کم کردم و میارمشون تو ادامه مطلب

 

مرسی که شرح سفر نامه طولانیم رو میخونید

در مورد مسائل دیگه هم چیز خاصی برای گفتن ندارم، جلسه معارفه خیلی خوب برگزار شد و طبق معمول من خیلی خیلی حرافی کردم ولی اینجوری که بعدا دوست خواهرم بهمون گفت بهشون خیلی خوش گذشته بود خداروشکر

 

** عکس های ادامه مطلب رو از دست ندید 

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها